شراربه جانم ريزو ، ساقي من باش
که ازرنگ عقيق ، لبان تو مستم
چنان خواندي مرا زجام لبانت ، به عشق
که من ازهمه خاکيان ، زعشقت مستم
بيا بنشين وخلوت مرا ، ماهتاب باش
که ز روي تو آفتاب هم ، خجل ماند
بيا که مرا قراري ، نيست
سپيده زد وخواب بچشم منتظرم نماند
بيا که سيرببينم ، قامت گل
گربيايي شکوفا شود ، غزلهايم
عافيتي نيست مرا به غير، بپذير
قرارندارم بيا ، که سرگشته ام
بيا نسيم گل افشان را ، بهاران کن
که دراين وادي کم گشته ، غلام
غ..ر..آ
تنک غروب که نارنج ميشه آس...برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 139