وقت رفتن آن نگاهت ،
آتش افکند به جان وسوخت دلم ...
آه پرستوی دلم بالش شکست و ،
شررافتاد به جان وسوخت دلم ...
شمع دل را آتش افکندی و،
آرامشم برهم زدی ...
تاکه دل آگه به بوی توگشت ،
عاقبت مجنونم کردی و سوخت دلم ...
غ..ر..آ
تنک غروب که نارنج ميشه آس...برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 120