گاه گاهي احساس دلم ازخط بيرون ميزند
دست رد برساقي وساغروپيمان ميزند
اين چه تعبيراست که از عشق ميکند
هم خمار و ، بردل آتش ميزند
يک گوير ويک درخت ويک سراب
اين دل محزون ، رد شادي ميزند
ميکشد خود را قلم بردفتر خاطرم
غم هم. لب برساغر و مي ، نميزند
ميتازدغم به کمانم پاره افسارش شد
سينه ام دلخون وداد از درمان ميزند
دشت شهرعشق پرازگل شقايق است
روي اين قالي غلام ، رشک برگل ميکند
غ..ر..آ
برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 121