مستي را بها نه کرد م تا گريه کنم ، ياحسين
گريه راهم به مستي بهانه کنم ، براي حسين
آمد آن ماه عزا و، داغ ما را تازکرد
آستين برچشم گرفتم و ، غم ما تازکرد
سيل اشک را روان کرديم سوي آن جانانه عشق
خرقه پوش عزا کشتيم و ، راهئ ميخانه کرد
چشم مستان جهان همچو خراب ، مي اين خانه است
آنکه برخواب بود بيدار و راهي ، اين خانه است
اين فرات تشنه به خون و ، هرمله تشنه تر است
آسمان آخر چرا تشنه به خون ، علي اصغراست؟
سربه ني رفت آن لب ودندان ، که خورشيد پيامبربود
خيمه ها سوخت وغلام ، خرقه پوش عزاي اکمل بود
غ..ر..آ
برچسب : مستی را بهانه, و گریستم,گریه را مستی بهانه کردم, نویسنده : 8pershangd بازدید : 104