امشب سرديوانگي باز پرکشيدم
برذلف تو با نسيم ، شانه کشيدم
چشم دوختم ، به حوض کاشي
من نقش تو را به فيروزه کشيدم
يک لحضه کشيد باد ، شانه ذلفت
من عطرتورا به حس دل مي چشيدم
الفاز تو را ، به لحجهايي
برکوزه ومشک سقا ، نقش کشيدم
چون ذلف رهايت به رويا ، نگريستم
آمد سحر و باز هوسم ، سربريدم
عهدي که غلام بست ، ازسرپيمان
ازعهد ولايتت ، دل نبريدم
غ..ر..آ
تنک غروب که نارنج ميشه آس...برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 145