گربگيرد اتصال ازگريه هاي نيمه شب
روشني راجسته ام ، ازعاشقي نيمه شب
شاهدي دارم چودل سرگشته و ، رسوا اوست
پرده برداشت برمن وخلوت سرايم ، نيمه شب
چلچراغي در دل شب ، به دست آمد مرا
برگرفت ازناله هاي نيمه شب بازعاشقي
ديگرم ميل به آفتاب ومهتاب نيست چرا؟
تا که درد آشنا شد نيمه شب ، با عاشقي
نيمه شب بازدلبرطناز ، آمد با نسيم
بوگل آمد نيمه شب باز ، باهواي نسيم
در دل عاشق نيست خيال انگيزتراز روياي او
رازنيک انديشي يش ، در سراي عاشقي يست
کاروان آمد وصبح جدايي ، سرگرفت
تا سحرگفتم ازاو ، شاعري بهانه ا ست
همچوگل آيدغلام ، مهتاب ازقفاي نيمه روز
مثل گل فصل کرد ، خالق مرا باعطر روز
غ..ر..آ
برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 124