سدِ چشمم زغم یار ، سیلاب شد ... چشم درحسرت دیدارتو ، بی خواب شد ... رم کرد بغض گلویم و ، ترک خورد وشکست ... تاسحرمخمل شب کبود و ، بارانی شد ... بغض مهتاب شکست و ، دل من تیره تار ... عاقبت ترکید بغض و ، سد چشمم سیلاب شد ... غ..ر..آ , ...ادامه مطلب
می نشیندهرشب خواب ، پشت پلک چشمانم و ... رویای ترا در دل دارم ... گه نمی خوابم ، مبادا ... بگذرد ازیادم ... عمریست اسیرم ، به یاد وخیال تو ... میزندآتش به بنیادم ... آه مبادا بگذری ازیادم ، نسیم آورد نفسهایت را و ... عطرت میرسد به فریادم ... عجب رنجی دارد این عشق ، که می آید دردش ... شبها سراغم ... غ..ر..آ , ...ادامه مطلب
وقت رفتن آن نگاهت ، آتش افکند به جان وسوخت دلم ... آه پرستوی دلم بالش شکست و ، شررافتاد به جان وسوخت دلم ... شمع دل را آتش افکندی و، آرامشم برهم زدی ... تاکه دل آگه به بوی توگشت ، عاقبت مجنونم کردی و سوخت دلم ... غ..ر..آ , ...ادامه مطلب
توکجاي زپي ات ، ره صحرا گرفتمهمه جا رد پايت ، زگل رعنا گرفتم يک,توکجاي,گرفتم ...ادامه مطلب
زارشد چشمم ، ازنيا مدن تومي دود به ره ، به شوق ديدن تو رشک ميبر,زارشد,ازنيا ...ادامه مطلب
صدای انفجار وموج و ، ناله های من مانده یادکاربه رسم ، دلبری های من حرفهای توغزل وترانه های ، من ازواژهای شعرت انکشت نما ، من می نالم زعشفت ، شبها ای بانگ عاشقانه ی ، شبهای من ازعاشقان چه میدانی ، رسم دلبری ؟ توداری نگاه به دلی که هست ، خانه من ؟ گرگوشت آشنا است ، به نوای من قدم رنجه کن و ، بیا به خا نه ی من تو ننگربه پیری ، به عشق زنده ام در این خزان توی ، جوانه ی من به چهره گرکشیده شده خط پبری ، ببین ؟ بررخم . زده انده ، تازیانه ی عشق نه دورازخانه ودروطنم ، همای عشق بیا که سینه ی غلام شده ، آشیانه ی عشق گرکه یا آورندعهد مردان ، زمانه ی ما ! به هرزبان به میان آورند ، سخن ازعشق غ..ر..,صداي,انفجار,وموج,ناله,هاي,مانده,يادکاربه,رسم,دلبر ...ادامه مطلب
جدایی شوخی نیست که من ، ازتوجداشم کنارم باشی و بی تو ، رها. شم محاله قلبم بی تو ، طاقت بیاره کنارم هستی و ، من بی وفا شم نشم دلتنگ تو ، امکان نداره نه نه نمی تونم ، بی تورها. شم بی تو شیشه ام کنارسنگ ، همیشه همیشه باشی و ، غلام ازتو جدا شه ؟ نکندم دل زتو ، دلدار توهستی منم ساقه? خاردار گل بی خار ، توهستی غ..ر..آ ,جدايي,شوخي,نيست,ازتوجداشم,کنارم,باشي ...ادامه مطلب
جدا زمن نیستی ، توهمه جا بامنی نگاه به غیرنمیکنم ، ای رازگفتنی نمانده غیرتوراه ، نشسته ام روبرو می طپد این سینه ام ، شیرین زبانم توبگو من بی قرار توآرام ، بی توقرارندارم بی خبری زمن تو ، باورکه من ندارم ؟ وای ازدمی که خورشید ، سحرطلوع میکند تونوری وسایه ها ، درمن غروب میکنند نجسته ام درجهان ، م, ...ادامه مطلب
گفتم که زعشقت رخ ، پنهان کنم کس نخواند تورا و ، عشق پنهان کنم وعظ چوبه منبرشد ، ازعشق یار آنجا چگونه عشق ، پنهان کنم گلها که به اشک شب ، گفتن شبنم هرجا نام وحد یث توگفتند ، چکنم حافظ نه قلندربود و ، نه درویش عاشق شد وازتومیگفت و ، نه درویش درویش به کشکول وموی بلندش ، شدهویدا این عشق عرض وسماَ ، , ...ادامه مطلب
هرشب به آسمان عاشقانه ، نظاره میکنم به من قلم دهید ، نامه را پُرستاره میکنم من ازوفای عشق ، دامنش را گرفتم درنگاهش نشاط ونغمه را ، ترانه میکنم آن نوای گرم لبان ، عاشقانه اش را مثنو و کتابِ و ، ترانه میکنم سرنهاده ام ، دراین سطور به این نشانِ وفایش ، سجده میکنم مکر. نمی کندعاشق ، همه آگهید دردیا, ...ادامه مطلب
غم درون دیدام را ، قطره قطره آب کن سایه سرک میکشد ، توافتاب کن شراربه جانم انداخت ایی ، اما ! بیا وشب مرا ، تومهتاب کن بی تومستی یم ، عذاب میشود توجام مرا ، پرازشراب کن نگاتومرا ، به اوج میبرد توآسمان مرا پراز ، شهاب کن بیاکه خوش می آیی ، ازسرزمین عطرها بیا وآسمان شهرمرا ، پرازشهاب کن بیا که بس, ...ادامه مطلب
برای من ای مهربان ، چراغی بیاور که چراغ خوشبختی ، توباشی من ازدریچه شب ، به تو دلبستم تودرانتهای شب ، چراغ من باشی وحشت ازگمشدگی ، خود دارم برآسمان مه آلود ، تویارم باشی همچون نگاه گیاه هانِ ، ته دریا آن روزنه ی نورم ، توباشی جرئت میکنم عشق را ، درآئینه بنگرم وقتی حس سبز ، چشمانم باشی افسون م, ...ادامه مطلب
کارمن جزحسرت توهیچ نبود یارمن بیگانه هم ، با من نبود بی گنه برپای دل ، بند زدند محنت زندان را دردل زدند می دوید درنهان ، درکوچه شب چشم من مثل راز ، درنیمه شب می نهم گوش او ، در رهروی بشنوم شاید ، آواز گمگشته را گاه از انده آشفته ام بی سبب دلگیرم ، آخرچرا؟ بی سبب این راز را ، کتمان نکن گن, ...ادامه مطلب
بازکن بند ، ازسرگیسوی کمند و رهاکن که دلم ، به اوبند است بند ازسرآن جامه برون آر ، که ببویم چوگل تا بنوشم ، شهد شیرین لبهای تورا تابه کی درد. عطش ، بس کن همه شب به سرآرم ، یاد تورا تومرا مبرزیاد ، که خوب دانی که من ازدل نکنم ، بنیاد تورا باده ای زده ام ، ازجام لبت که زیاد نمیبرم مستیء ،, ...ادامه مطلب
من ازآدمها ، حرف ها شنیدم که باید روی پای ، تو بیفتم خودت دیدی که حرفی نگفتم من ازحالم به غیرازتو نگفتم میشن ورنگا رنگ آدم ، یه جوری همیشه تو همونی وهمونی همه رفتن ومیراند ، زندگی کن تو که باهمه ماندی می مونی همیشه میکنم عاشقت را اقرار همین عشق شود تگراروتگرار من هرجا کُم میشم توپیدا م, ...ادامه مطلب