شب شد و عشق باز ، طغيان کرد ... ديدام درانتطارو ، خواب را زارک

ساخت وبلاگ

شب شد و عشق باز ،

طغیان کرد

دیدام درانتطارو ،

خواب را زارکرد

برتنم میزد تبی شلاق ،

چشم را هوشیارکرد

آسمان پرز پولک بود و ،

ماه صورتش پنهان کرد

دیدام همچون دیوارچین ،

بسته بود مرزها را دگر

دیده بستم به خواب  ،

تا بیاید رویا. دگر

انتظارکهنه کی آید. به پایان ،

عاشقان

تابه کی باید ببارد ،

چشم غلام

نیمه پنهان جانم ،

پنهان چرا ؟

شب به پایان آمد پولکی دامن ،

پنهان چرا ؟

غ..ر..آ

تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 109 تاريخ : شنبه 29 دی 1397 ساعت: 5:38