بازکن بند ،
ازسرگیسوی کمند و
رهاکن که دلم ،
به اوبند است بند
ازسرآن جامه برون آر ،
که ببویم چوگل
تا بنوشم ،
شهد شیرین لبهای تورا
تابه کی درد. عطش ،
بس کن
همه شب به سرآرم ،
یاد تورا
تومرا مبرزیاد ،
که خوب دانی
که من ازدل نکنم ،
بنیاد تورا
باده ای زده ام ،
ازجام لبت
که زیاد نمیبرم مستیء ،
جام تورا
نکند از روزنه ی ،
چشمی شوخ
به دلت برق نگاهی ،
زعشق انداخته
توهمان تازه و ،
زیبای منی
آن رقیب کیست ،
که به دام انداخته
گرمی عطرنفسهای ،
تو عیسی ایست
دل به توداد غلام و ،
به پایت ایستاده
پیش آ که در دنیای مجازی ،
درآغوشت گیرم
آن قامت سرو را ،
به برگ گل بر گیرم
غ..ر..آ
تنک غروب که نارنج ميشه آس...
برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 175