دل ساده من جفا را ، باورنمی کند
بی مهری وحسرت را ، باورنمی کند
آنچنان دل بسته است ، به مهر تو
که بازهوای دلبر ، دیگرنمی کند
باورم هست تورا ، خلاق ذهنم نیستی
بی توعشق را ، چگونه باور کند ؟
مستی بوسهای بهار ، تلخی زما زدود
این سیه بختی است که تورا ، باورنمی کنند
نازشصت که مست ، جامت گشته ام
عطش هوس را ، لبانم باورنمی کند
خفته است مهرتو در ، سینه ی غلام
قصه ی بی عشق را ، باورنمی کند
غ..ر..آ
تنک غروب که نارنج ميشه آس...برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 140