من خيره به آئينه و ، آئينه به من باز .... آهي کشيدم که چه شد ، ا

ساخت وبلاگ

 


من خيره به آئينه و ، آئينه به من باز


آهي کشيدم که چه شد ، اي سرتن ناز


 


ازعشق دل انگيزتو ، بهانه داشتم


آهسته به آئينه گفتم ، کودلبر تن ناز


 


برتن فشاندم عطر ، فراوان


برچشم کشيدم سرمه ي کرمان


 


باد آيد وافشان کند ، زلف تورا جان


من خال لبت را ببينم ، بالاي لبت جان


 


اوهست ومن ، عاشق وشيدا    


من مات شدم زينهمه ، افسونگريش باز


 


ديدم به تن گيتي ، سبزه قبايي


خنديدم وگفتم ، چه زيباه شده اي باز


 


ديدم همه حکمت ، درمردومک چشم


عکس رخ خويش ، به رخسارِ توزيبا


 


گيسوچوافشان بکند ، جان بگيرم


من پنجه به تار بنوازم ، تو به آواز


 


آئينه ي عشق بودي و ، غلام درحسرت


اين قصه چه گويم ، نشکني اي دل تن ناز  


 


غ..ر..آ


 


 

تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 120 تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1396 ساعت: 12:47