درکدام قصه ته قصه تورا ، فراموش کنم
آه سرآغازتوو ، ته نامه فراموش کنم ؟
آه درآن نامه که از ، غم يار گفتم :
ساغر چشم تورا ، کي فراموش کنم
شوروشيني به دلم گفت بساز ، قافيه ايي
عشق را تاابدوالدهر ، محالهِ فراموش کنم
هر ورق ، گشت سياه مشق خاطرها
خاطرات شب هجران ، فراموش نکنم
لحظه هاراهمه با جوشوخروشم ، بنگر
ندمي ، دم به روح وتن من. چه کنم
ساقيا ساغرمي را بدستم ، برسان
قهوه تلخ قجرهم که دهي نوش کنم
توهماني که از روزعزل ، ميخواني
چوغلام غلامان ، غزلت گوش کنم
غ..ر..آ
برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 123