کجايي که ازگيسوي بلندت ،
حکايت کنم
تاعاشقان صلا زنند که بازشود ،
گره اززلفت...
اي شهرزاد قصه گو ،
درنگاه توکه مينگرم
چه شيرين ازلبانت وام گرفته اند
اي شيرين ترازشهدعسل
پروانه ها با ترديد ،
به ساقه ات مي پيچند
لبهايت ازکه آموخته ؟
اين رفتارنرم را
که درحريرانديشه ام انداخت
که دربسترخيالم ،
برزُمردين تخت تگيه زنم
ولشکرغم رابانگاهت براندازم
راستي کدامين روزبود !
دخترآفتاب گيسوان تورا بافت
ويا زهره افسونگر،
در دل شب...
سورمه درچشمانت ريخت
رويت به روي گل ميماند و
دندانهايت دُرنشان
ازکدام قبيله ايي تو ؟
که درقصرخيالم ، رويايي ؟
که ازعطر گل نور
به آهنگ نسيم مي تازي
تامرداب ها را ،
برآشوبي
وبا نغمه پرندگان
آوازگوير ما گردي
وقامت تورا ، غلام ،
درغزلهاي جهان تفسيرکند.
غ..ر..آ
برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 101