تنک غروب که نارنج ميشه آس

متن مرتبط با «باز منو شبو این خونه» در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس نوشته شده است

آمد به سراغم باز ، ريزد به تنم آتش

  • آمد به سراغم باز ، ریزد به تنم آتش بی مطرب ومِی? آمد ، ریخت برتنم آتش با آن طرب نازش ، بتخانه زدم آتش ای ماه ! توشاهد باش ، ازفتنه چشمش. میخانه بهم ریخته تنها دراین عالم ، درمن طرب ریخته ازگرمی لبان لاله رنگش ، شعروغزلم بهم ریخته اُفتد اگربه چنگ گیسو ، با مستی او غلام بهم ریخته غ..ر..آ , ...ادامه مطلب

  • شب شد و عشق باز ، طغيان کرد ... ديدام درانتطارو ، خواب را زارک

  • شب شد و عشق باز ، طغیان کرد دیدام درانتطارو ، خواب را زارکرد برتنم میزد تبی شلاق ، چشم را هوشیارکرد آسمان پرز پولک بود و ، ماه صورتش پنهان کرد دیدام همچون دیوارچین ، بسته بود مرزها را دگر دیده بستم ب, ...ادامه مطلب

  • بازکن بند ، ازسرگيسوي کمند و ... رهاکن که دلم ، به اوبند است ب

  •   بازکن بند ، ازسرگیسوی کمند و رهاکن که دلم ، به اوبند است بند   ازسرآن جامه برون آر ،  که ببویم چوگل تا بنوشم ، شهد شیرین لبهای تورا   تابه کی درد. عطش ،  بس کن همه شب به سرآرم ،  یاد تورا   تومرا مبرزیاد ، که خوب دانی که من ازدل نکنم ، بنیاد تورا   باده ای زده ام ، ازجام لبت که زیاد نمیبرم مستیء ،, ...ادامه مطلب

  • يوسف آريد به بازارو ، خريداربسيار .... آه ازآن رنگ و ريا ئ سيه

  •  يوسف آريد به بازارو ، خريداربسيارآه ازآن رنگ و ريا ئ  سيه ، بازار  تو به کوهسار بيا نغمه وسازت شومچشم مستت را بنازم ، خريدارت شوم نکنه رنگ بازارگرفت ، دامن ماتوبيا ، پاکن اين رنگ دل آزار زما هجمه کردن دقلان گه به بازار ، غلا, ...ادامه مطلب

  • امشب سرديوانگي باز پرکشيدم ..... برذلف تو با نسيم ، شانه کشيدم

  •  امشب سرديوانگي باز پرکشيدمبرذلف تو با نسيم ، شانه کشيدم چشم دوختم ، به حوض کاشيمن نقش تورا به فيروزه کشيدم يک لحضه کشيد باد ، شانه ذلفت من عطرتورا به حس دل مي چشيدم الفاز تورا ، به لحجهايي برکوزه ومشک سقا ، نقش کشيدم چون ذلف, ...ادامه مطلب

  • امشب سرديوانگي باز پرکشيدم .... برذلف توبا نسيم ، شانه کشيدم

  •  امشب سرديوانگي باز پرکشيدمبرذلف تو با نسيم ، شانه کشيدم چشم دوختم ، به حوض کاشيمن نقش تو را به فيروزه کشيدم يک لحضه کشيد باد ، شانه ذلفتمن عطرتورا به حس دل مي چشيدم الفاز تو را ، به لحجهاييبرکوزه ومشک سقا ، نقش کشيدم چون ذلف, ...ادامه مطلب

  • من خيره به آئينه و ، آئينه به من باز .... آهي کشيدم که چه شد ، ا

  •  من خيره به آئينه و ، آئينه به من بازآهي کشيدم که چه شد ، اي سرتن ناز ازعشق دل انگيزتو ، بهانه داشتم آهسته به آئينه گفتم ، کودلبر تن ناز برتن فشاندم عطر ، فراوانبرچشم کشيدم سرمه ي کرمان باد آيد وافشان کند ، زلف تورا جانمن خال لبت , ...ادامه مطلب

  • من غرق درتو بودم و ، بازدل هوايي توشد ... دلخوش به اين رويايم و

  • من غرق درتو بودم و ، بازدل هوايي توشد دلخوش به اين رويايم و دل باز ، صيد توشد من غرق اين رويايم و، هرشب که دربسترمدرخلوت تنهاايم ، دل بازتن ناز توشد آيا باورميکني ، روياي شبهاي مرا ؟وقتي که درگيرتوام  رازم ، نهان مي کني با قلب من يکي بشو ، ازفاصله دوربکنميخواهم آغوشت کشم ، دردم و تسگين کني چشم تو ميبيند مرا هستم غلام درگه هد ؟دنيا نمي خواهم ولي ، دست وازدستم نگير غ..ر..آ, ...ادامه مطلب

  • بازهم چشمم به سويي ، خيزشد .... قلب درگيرو ، پايم زمين گيرشد

  • بازهم چشمم به سويي ، خيزشدقلب درگيرو ، پايم زمين گيرشد اين نبرد برماچيره گشته و ، اما !چشمه ي چشم از ، اوسيراب نشد آه به ناز ، مي دوزم ، چشم به اوچهره ميپوشد ، داند. چه ميجويم زاو بوسه ميخواهم ازشراب لبشاومراديوانه ميخواند و ، بي آبرو فکريک لذت جاويدم ازاوخويش رابه سوزانم درتشويش او مست ، نازش ميخرم مي خوانمشبگذرد ازاين غلامِ ، عاشق بي آبرو  غ..ر..آ, ...ادامه مطلب

  • باز اين شب خاکستري چه بي صدا ازماگذشت...... ازتن ما ردشد و ، با

  •  باز اين شب خاکستري چه بي صدا ازماگذشت      ازتن ما ردشد و ، با سايه ها درهم شکست         همدم لحظه هام ، سرود سازمن توايي       شعله هاي غزل ، همدم شعرم توايي          مي شوم دلگير ، اگرنباشي درغزل      شب نشين قصه ي ، روياي شعروغزل        توآسمان شعرمن ، تو اختر ترانه ايي                با تو يکي شوم ، وقتي ترانه ام توايي         صداي قلب غلام ، فاتح عشقم را ببين       درواژهاي غزل ، احساس روحم,باز منو شبو این خونه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها