تنک غروب که نارنج ميشه آس

متن مرتبط با «ای سیه چشم سیه مو» در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس نوشته شده است

سدِ چشمم زغم يار ، سيلاب شد ...

  • سدِ چشمم زغم یار ، سیلاب شد ... چشم درحسرت دیدارتو ، بی خواب شد ... رم کرد بغض گلویم و ، ترک خورد وشکست ... تاسحرمخمل شب کبود و ، بارانی شد ... بغض مهتاب شکست و ، دل من تیره تار ... عاقبت ترکید بغض و ، سد چشمم سیلاب شد ... غ..ر..آ , ...ادامه مطلب

  • مي نشيندهرشب خواب ، پشت پلک چشمانم و ... روياي ترا در دل دارم

  • می نشیندهرشب خواب ، پشت پلک چشمانم و ... رویای ترا در دل دارم ... گه نمی خوابم ، مبادا ... بگذرد ازیادم ... عمریست اسیرم ، به یاد وخیال تو ... میزندآتش به بنیادم ... آه مبادا بگذری ازیادم ، نسیم آورد نفسهایت را و ... عطرت میرسد به فریادم ... عجب رنجی دارد این عشق ، که می آید دردش ... شبها سراغم ... غ..ر..آ , ...ادامه مطلب

  • زارشد چشمم ، ازنيا مدن تو ... مي دود به ره ، به شوق ديدن تو

  •  زارشد چشمم ، ازنيا مدن تومي دود به ره ، به شوق ديدن تو رشک ميبر,زارشد,ازنيا ...ادامه مطلب

  • صداي انفجار وموج و ، ناله هاي من ..... مانده يادکاربه رسم ، دلبر

  • صدای انفجار وموج و ، ناله های من مانده یادکاربه رسم ، دلبری های من حرفهای توغزل وترانه های ، من ازواژهای شعرت انکشت نما ، من می نالم زعشفت ، شبها ای بانگ عاشقانه ی ، شبهای من ازعاشقان چه میدانی ، رسم دلبری ؟ توداری نگاه به دلی که هست ، خانه من ؟ گرگوشت آشنا است ، به نوای من قدم رنجه کن و ، بیا به خا نه ی من تو ننگربه پیری ، به عشق زنده ام در این خزان توی ، جوانه ی من به چهره گرکشیده شده خط پبری ، ببین ؟ بررخم . زده انده ، تازیانه ی عشق نه دورازخانه ودروطنم ، همای عشق بیا که سینه ی غلام شده ، آشیانه ی عشق گرکه یا آورندعهد مردان ، زمانه ی ما ! به هرزبان به میان آورند ، سخن ازعشق غ..ر..,صداي,انفجار,وموج,ناله,هاي,مانده,يادکاربه,رسم,دلبر ...ادامه مطلب

  • زناله هاي من همراز و ، بگوش ... خفته نمي بينم چشم تورا و ، گوش

  • زناله های من همراز و ، بگوش خفته نمی بینم چشم تورا و ، گوش مراببخش مثل کله ی گرک زدام نهفتم ونالیدم و ، هستم گوش چومرغ شبم و ، زناله جانسوز امشب به طریقی ، زمیخانه بیاموز تب کردم وچون ، شعله سوزم یارب توطبیم شو و ، درمان بیاموز آوخ زسیاهئ  دل ، امشب من باخته ام رنگ و ، توبی رنگ رنجورم وتو ، آگ, ...ادامه مطلب

  • باچشم دل انگيز توهر ، پيمان که بستم ... فريادزدم ، پيمانه ي ، پي

  • باچشم دل انگيز توهر ، پيمان که بستمفريادزدم ، پيمانه ي ، پيمان شکستم ديوانه گسستم ، غم ، ازدل شيداکم فتنه گري کن ، که پيمانه شکستم جزخواهش بي جا وهوس ، ازتوچه ديدم ؟اين چشم دلم را به چشمان هوسبازتوبستم آن فته گري وهوسم ، سربُريدمدرگورنهادم ، به عزايش ، نگريستم مي. خورد و غلام و ،, ...ادامه مطلب

  • درکدام قصه ته قصه تورا ، فراموش کنم ..... آه سرآغازتوو ، ته نامه

  • درکدام قصه ته قصه تورا ، فراموش کنمآه سرآغازتوو ، ته نامه فراموش کنم ؟ آه درآن نامه که از ، غم يار گفتم :ساغر چشم تورا ، کي فراموش کنم شوروشيني به دلم گفت بساز ، قافيه ايي عشق را تاابدوالدهر ، محالهِ فراموش کنم , ...ادامه مطلب

  • چشم در آئنه وشانه ميکشيد ، ذلف رها ..... عطرتن ش درهم ريخت ، نسي

  •  چشم در آئنه وشانه ميکشيد ، ذلف رها عطرتن ش درهم ريخت ، نسيم صبا  به بوسه مي کشم لب و ، بيم زطعنه امبه افسون عشق  بندم ، زبان ياوه را به شوق بوسه هاي تو پرميکشد دلبه غيرازتوندار کس ، عطروفا را به نازنگاهي. به هشوه خواندي ، عشقبه صد کرشمه کشاندي ، به دام  اي عشق چهره برمتاب عشق ، توشعاع ي گلشني که چشم دل گفت ، تومعجزاي خداي مني مرو.که تاب رفتن تو ، ندارد. غلامتوحقيقتي وهم ، وصال دلمي  غ..ر..آ  , ...ادامه مطلب

  • کنارم نيستي و ، اما ..هنوزخاطراتت هست ... به رويم چشم ميبندي ،

  •  کنارم نيستي و ، اماهنوزخاطراتت هستبه رويم چشم ميبندي ، هنوز برق نگاهت هست هنوزم درد ميگيره ، ازاين دلتنگي قلبمچه کارکردي با دل ، که رفتي و دق کردم واسم سخت ونفس گيره ، چرا برنميگرديشبيه ابرو بارانم ، نميداني چه کارکردي منم يک کوهي ازقُصه ، کسي ازاو نمپرسه ميشم دلتنگ ومات ، مثل باران رو شيشه خودت نيستي اينجا و ، نگاهت جا ماندهتوگفتي منتظرباشم ، مثل کوه يک سخره چه کارکردي اي عشق ، غلام گِشته وابستهميان خاطراتش ذلف ، به ذلف اوبستهغ..ر..آ , ...ادامه مطلب

  • بازهم چشمم به سويي ، خيزشد .... قلب درگيرو ، پايم زمين گيرشد

  • بازهم چشمم به سويي ، خيزشدقلب درگيرو ، پايم زمين گيرشد اين نبرد برماچيره گشته و ، اما !چشمه ي چشم از ، اوسيراب نشد آه به ناز ، مي دوزم ، چشم به اوچهره ميپوشد ، داند. چه ميجويم زاو بوسه ميخواهم ازشراب لبشاومراديوانه ميخواند و ، بي آبرو فکريک لذت جاويدم ازاوخويش رابه سوزانم درتشويش او مست ، نازش ميخرم مي خوانمشبگذرد ازاين غلامِ ، عاشق بي آبرو  غ..ر..آ, ...ادامه مطلب

  • اي سيه چشم ، رنگ زارم بنگر ..... گلزارو بهارتوايي ، برمن بيمارب

  •  اي سيه چشم ،  رنگ زارم بنگرگلزارو بهارتوايي ، برمن بيماربنگر اي شه زاده خوش پر از ، طاوسبراَبرکبود و ، رد وبرقش  بنگر دراشتياق ديدارتو و، اميد ديدارفردا که تو آيي ز ره ، ما را بنگر اَبريم و باراني و ، زارمشاهين پر، از بالاي اَبرما را بنگر توبه کردم وبشکستم ، صبوصد باربا شيشه انگور، جام تهي ما را بنگر به ادب فتاده زار، مستانه عاشقزاين حال پريشان ، غلام را بنگر غ..ر..آ,ای سیه چشم,ای سیه چشم سیه مو,ای سیه چشم و سیه مو,تو ای ناشناس سیه چشم من ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها