سدِ چشمم زغم یار ، سیلاب شد ... چشم درحسرت دیدارتو ، بی خواب شد ... رم کرد بغض گلویم و ، ترک خورد وشکست ... تاسحرمخمل شب کبود و ، بارانی شد ... بغض مهتاب شکست و ، دل من تیره تار ... عاقبت ترکید بغض و ، سد چشمم سیلاب شد ... غ..ر..آ , ...ادامه مطلب
می نشیندهرشب خواب ، پشت پلک چشمانم و ... رویای ترا در دل دارم ... گه نمی خوابم ، مبادا ... بگذرد ازیادم ... عمریست اسیرم ، به یاد وخیال تو ... میزندآتش به بنیادم ... آه مبادا بگذری ازیادم ، نسیم آورد نفسهایت را و ... عطرت میرسد به فریادم ... عجب رنجی دارد این عشق ، که می آید دردش ... شبها سراغم ... غ..ر..آ , ...ادامه مطلب
زارشد چشمم ، ازنيا مدن تومي دود به ره ، به شوق ديدن تو رشک ميبر,زارشد,ازنيا ...ادامه مطلب
زناله های من همراز و ، بگوش خفته نمی بینم چشم تورا و ، گوش مراببخش مثل کله ی گرک زدام نهفتم ونالیدم و ، هستم گوش چومرغ شبم و ، زناله جانسوز امشب به طریقی ، زمیخانه بیاموز تب کردم وچون ، شعله سوزم یارب توطبیم شو و ، درمان بیاموز آوخ زسیاهئ دل ، امشب من باخته ام رنگ و ، توبی رنگ رنجورم وتو ، آگ, ...ادامه مطلب
باچشم دل انگيز توهر ، پيمان که بستمفريادزدم ، پيمانه ي ، پيمان شکستم ديوانه گسستم ، غم ، ازدل شيداکم فتنه گري کن ، که پيمانه شکستم جزخواهش بي جا وهوس ، ازتوچه ديدم ؟اين چشم دلم را به چشمان هوسبازتوبستم آن فته گري وهوسم ، سربُريدمدرگورنهادم ، به عزايش ، نگريستم مي. خورد و غلام و ،, ...ادامه مطلب
چشم در آئنه وشانه ميکشيد ، ذلف رها عطرتن ش درهم ريخت ، نسيم صبا به بوسه مي کشم لب و ، بيم زطعنه امبه افسون عشق بندم ، زبان ياوه را به شوق بوسه هاي تو پرميکشد دلبه غيرازتوندار کس ، عطروفا را به نازنگاهي. به هشوه خواندي ، عشقبه صد کرشمه کشاندي ، به دام اي عشق چهره برمتاب عشق ، توشعاع ي گلشني که چشم دل گفت ، تومعجزاي خداي مني مرو.که تاب رفتن تو ، ندارد. غلامتوحقيقتي وهم ، وصال دلمي غ..ر..آ , ...ادامه مطلب
کنارم نيستي و ، اماهنوزخاطراتت هستبه رويم چشم ميبندي ، هنوز برق نگاهت هست هنوزم درد ميگيره ، ازاين دلتنگي قلبمچه کارکردي با دل ، که رفتي و دق کردم واسم سخت ونفس گيره ، چرا برنميگرديشبيه ابرو بارانم ، نميداني چه کارکردي منم يک کوهي ازقُصه ، کسي ازاو نمپرسه ميشم دلتنگ ومات ، مثل باران رو شيشه خودت نيستي اينجا و ، نگاهت جا ماندهتوگفتي منتظرباشم ، مثل کوه يک سخره چه کارکردي اي عشق ، غلام گِشته وابستهميان خاطراتش ذلف ، به ذلف اوبستهغ..ر..آ , ...ادامه مطلب
بازهم چشمم به سويي ، خيزشدقلب درگيرو ، پايم زمين گيرشد اين نبرد برماچيره گشته و ، اما !چشمه ي چشم از ، اوسيراب نشد آه به ناز ، مي دوزم ، چشم به اوچهره ميپوشد ، داند. چه ميجويم زاو بوسه ميخواهم ازشراب لبشاومراديوانه ميخواند و ، بي آبرو فکريک لذت جاويدم ازاوخويش رابه سوزانم درتشويش او مست ، نازش ميخرم مي خوانمشبگذرد ازاين غلامِ ، عاشق بي آبرو غ..ر..آ, ...ادامه مطلب
اي سيه چشم ، رنگ زارم بنگرگلزارو بهارتوايي ، برمن بيماربنگر اي شه زاده خوش پر از ، طاوسبراَبرکبود و ، رد وبرقش بنگر دراشتياق ديدارتو و، اميد ديدارفردا که تو آيي ز ره ، ما را بنگر اَبريم و باراني و ، زارمشاهين پر، از بالاي اَبرما را بنگر توبه کردم وبشکستم ، صبوصد باربا شيشه انگور، جام تهي ما را بنگر به ادب فتاده زار، مستانه عاشقزاين حال پريشان ، غلام را بنگر غ..ر..آ,ای سیه چشم,ای سیه چشم سیه مو,ای سیه چشم و سیه مو,تو ای ناشناس سیه چشم من ...ادامه مطلب